سیستم سازی کسب و کار

راننده از ساعت ۱۲ ظهر دم در انبار بود، کیفیت نمونه اولیه را تایید نکرده بود و اجازه تخلیه نمیداد.

مدیر کیفیت هفته قبل بابت ورود بار مشکل دار توسط مدیرعامل توبیخ شده بود، و بار عودت پیدا کرده بود. مدیر عامل گفته بود بار مشکل دار فقط با مجوز ارفاقی من باید وارد شود. مدیرعامل هم نه جواب تلفن میداد و نه پیامک.

کار گره خورده بود. انبار از دست کیفیت شاکی بود که برایش کار اضافی میتراشد و وقتش را تلف می‌کند.

واحد برنامه ریزی مدام زنگ میزد که بار نداریم، چرا عودت میدهید، تولید لنگ بار است و اگر بار جور نشود، تولید متوقف میشود.

واحد خرید شاکی بود که با این بودجه ای که بهش داده اند، همین هم از سرشان زیاد است.

تامین کننده، دوست قدیمی مدیرعامل بود و از عودت دلخور شده بود، با این حال بار جایگزین فرستاده بود و بار جایگزینش باز هم داشت رد میشد.

ماشین را کناری زدند تا تعیین تکلیف شود. چهار ساعت گذشت. راننده یک لنگه پا روی اعصاب انباردار بود که تکلیف من چه می شود. کارگرها نشسته بودند کنار جدول یا ولو شده بودند روی زمین و به قول خودشان بدنشان یخ کرده بود.

مدیرعامل بالاخره از جلسه بیرون آمد و جواب تلفن مدیر کیفیت را داد.

– کیفیت: بار مشکل دارد، از بار قبلی هم بدتر است.

– مدیر: نهههه، این چه وضعی است بیخود کرده، ما چرا باید این بار را با این وضعیت قبول کنیم.

– کیفیت: خب، پس بگم عودت دیگه؟

– مدیر: عودت؟؟؟ یعنی کلا برگرده؟ نههه، حالا یعنی خیلی بده؟؟

– کیفیت: بله هم اینجوریه، هم اونجوریه، هم اونطوری- این سومین باره که در این هفته بار به این شکل میاد.

– مدیر: این چه وضع خریده، من مگه خلم برای این بار پول بدم برو به اون فلان فلان شده بگو چه وضع خریده،

– کیفیت: به مدیر خرید گفتم، میگه بگیرین. همین بار هم کسی بهمون نمیده.

– مدیر: بگیریم، اینجوری؟ نهههه،ببین من خیلی کار دارم، دیگه خودت با مدیر خرید حرف بزن به یک نتیجه برسین دیگه…..

– کیفیت: خب یعنی الان مجوز ارفاقی را باید از واحد خریدی بگیرم که خریدش از نظر من مورد تایید نیست؟

– ببین من خیلی کار دارم، وقت ندارم. باشه؟ خدافظ.

نیم ساعت بعد بار تخلیه شد. تا سه ماه در انبار ماند و تولید نشد. در طی این مدت، واحد برنامه ریزی و انبار، بارها بابت رکود بار و فضایی که اشغال کرده است نامه زد. چندین بار مدیر عامل، واحد کیفیت را بابت ورود این بار مواخذه کرد، پول تامین کننده پرداخت نشد و در نهایت واحد خرید مجددا بار را به تامین کننده بازگرداند.

 

نکته پرانی های مدیریتی

  • تکلیف تان را با خودتان روشن کنید. اگر چیزی برایتان خط قرمز است، باید روی آن ثبات داشته باشید. چارچوب اولیه را مشخص کنید و روی آن پافشاری کنید تا سایر کارکنان هم آن را رعایت کنند. اگر چیزی خط قرمز نیست، جوری رفتار نکنید که کارکنان تان فکر کنند برایتان خط قرمز است و از ترس شما کارها را متوقف سازند.
  • اگر می خواهید همه چیز به خودتان برگردد و مجوز و تاییدیه همه چیز را بدهید، باید بدانید که مسیر اشتباهی را دارید طی می کنید. رویه و قاعده باید بتواند جایگزین تصمیم گیری های آنی شود.
  • مجوز ارفاقی اسمش رویش است. یعنی باید به ندرت اتفاق افتد. اگر قرار است همیشه به بهانه های مختلف برای موارد نامطلوب مجوز ارفاقی بدهید، معیارهای کیفیتی تان را اصلاح کنید تا مدیر کیفیت و بقیه را نیز به دردسر نیاندازید.
  • یادتان باشد مسولیت نهایی تصمیم گیری برعهده شماست. اگر جریان را به سمتی می برید که کل نیروها تا ساعت ها متوقف شما باشند، مسئولیت کلیه مازاد کاری ها، هزینه ها و اضافه کاری ها نیز با شخص شماست و ربطی به کارکنان تان ندارد.
  • یادتان باشد که اگر تصمیم مدیر میانی تان را وتو می کنید، تبعاتش به دوش خود شماست و اگر بعدش ان قلت آوردید، یعنی فی الواقع هیچ چیز از مدیریت نمی دانید.
  • کمی در مورد سیستم سازی کارهایتان مطالعه کنید و یا دوره هایی را شرکت کنید. این لینک شاید بتواند کمکی در این راستا به شما بکند.
به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.